فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whelm

hwelm welm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    چپه کردن، غرق کردن، احاطه کردن، منکوب کردن
    • - Darkness whelms the forest.
    • - تاریکی جنگل را فرامی‌گیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whelm

  1. verb To flow over completely
    Synonyms: overwhelm, deluge, drown, engulf, flood, flush, inundate, overflow, overpower, submerge, sweep over, overcome, overtake
  2. verb To affect as if by an outpouring of water
    Synonyms: deluge, flood, inundate, overwhelm, swamp

ارجاع به لغت whelm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whelm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whelm

لغات نزدیک whelm

پیشنهاد بهبود معانی