فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whelp

welp welp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    توله، توله سگ، بچه هرنوع حیوان گوشتخوار، توله زاییدن
    • - That gypsy woman and her whelps used to steal fruit from our garden.
    • - آن زن کولی و توله‌هایش میوه‌های باغ ما را می‌دزدیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whelp

  1. noun Young of any of various canines such as a dog or wolf
    Synonyms: pup, puppy, youngster, young animal, child, cub, dog, wolf
  2. verb Birth
    Synonyms: pup

ارجاع به لغت whelp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whelp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whelp

لغات نزدیک whelp

پیشنهاد بهبود معانی