فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cub

kʌb kʌb

گذشته‌ی ساده:

cubbed

شکل سوم:

cubbed

سوم‌شخص مفرد:

cubs

وجه وصفی حال:

cubbing

شکل جمع:

cubs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable

بچه شیر، بچه پستانداران گوشتخوار، توله، اخور، توله زاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a tiger and its cubs

پلنگ و بچه‌هایش

a lion cub

بچه شیر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cub

  1. noun young
    Synonyms:
    offspring whelp

ارجاع به لغت cub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cub

لغات نزدیک cub

پیشنهاد بهبود معانی