امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grand

ɡrænd ɡrænd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    grander
  • صفت عالی:

    grandest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
بسیار عالی باشکوه، مجلل، والا، بزرگ، مهم، مشهور، معروف، باوقار، جدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a grand vizier
- وزیر اعظم
- the grand ballroom
- تالار اصلی
- grand scenery
- منظره‌ی با‌شکوه
- a grand banquet
- بزم عالی
- Ferdowsi's grand style
- سبک رفیع فردوسی
- the grand total
- جمع کل
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
هزار دلار، هزار پودند
- I got five grand.
- پنج هزار دلار گرفتم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grand

  1. adjective impressive, great
    Synonyms: admirable, ambitious, august, awe-inspiring, dignified, dynamite, elevated, eminent, exalted, excellent, fab, fine, first-class, first-rate, glorious, grandiose, haughty, illustrious, imposing, large, lofty, luxurious, magnificent, majestic, marvelous, monumental, noble, opulent, ostentatious, outstanding, palatial, pompous, pretentious, regal, rich, smashing, something else, splendid, stately, striking, sublime, sumptuous, super, superb, terrific, unreal, very good
    Antonyms: bad, common, low, paltry, poor, unimpressive
  2. adjective most important
    Synonyms: chief, dignified, elevated, exalted, grave, head, highest, leading, lofty, main, majestic, mighty, noble, preeminent, principal, regal, supreme, transcendent
    Antonyms: contemptible, inferior, insignificant, pitiful, poor, unimportant

ارجاع به لغت grand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grand

لغات نزدیک grand

پیشنهاد بهبود معانی