فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Yard

jɑːrd jɑːd

شکل جمع:

yards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

یارد (۳۶ اینچ یا ۳ فوت)، حیاط (محوطه یا میدان)، محصور کردن، انبار کردن (در حیاط)، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل ۰/۹۱۴۴ متر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the front yard of my house

حیاط جلو خانه‌ی من

a churchyard

محوطه‌ی کلیسا

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a farmyard

چهار دیواری مزرعه

a prison yard

حصار زندان

a lumber yard

فروشگاه الوار

shipyard

کارگاه کشتی‌سازی

a railway yard

تعمیرگاه راه آهن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yard

  1. noun grassy area around a structure
    Synonyms:
    lawn garden backyard grass patch lot enclosure court courtyard playground terrace clearing close patio corral fold quadrangle barnyard

Collocations

the yard

Scotland Yard

Idioms

the whole nine yards

همه‌چیز، کلِ، تمامِ، هرچیز ممکن

ارجاع به لغت yard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yard

لغات نزدیک yard

پیشنهاد بهبود معانی