فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Quadrangle

ˈkwɑdˌræŋ·ɡəl British: ˈkwɒdrænɡl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
چهار گوشه، چهار گوش، چهار دیواری، مربع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
( quad ) (در سیم تلگراف) سیم چهارلای به‌هم پیچیده عایق، (در مطبعه) قطعه سربی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quadrangle

  1. noun a four-sided figure
    Synonyms:
    square quadrilateral tetragon parallelogram rhombus
  1. noun a court
    Synonyms:
    court yard square enclosure courtyard forum close atrium quad campus

ارجاع به لغت quadrangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quadrangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quadrangle

لغات نزدیک quadrangle

پیشنهاد بهبود معانی