فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quadrant

ˈkwɑːdrənt ˈkwɒdrənt

شکل جمع:

quadrants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ربع دایره، ربع

The line bisected the circle into four quadrants.

خط دایره را به چهار ربع تقسیم کرد.

The quadrant of the circle measures 90 degrees.

ربع دایره ۹۰ درجه است.

noun countable

چارک، کوادرانت (ابزاری برای اندازه‌گیری زاویه تا ۹۰ درجه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Using a quadrant, sailors could measure the altitude of celestial bodies.

ملوانان با استفاده از چارک می‌توانستند ارتفاع اجرام آسمانی را اندازه‌گیری کنند.

The astronomer carefully adjusted the quadrant to measure the altitude of the star.

ستاره‌شناس کوادرانت را برای اندازه‌گیری زاویه‌ی بلندی ستاره نسبت به افق تنظیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quadrant

  1. noun a quarter of the circumference of a circle
    Synonyms:
    quarter-circle

ارجاع به لغت quadrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quadrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quadrant

لغات نزدیک quadrant

پیشنهاد بهبود معانی