فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Granary

ˈɡrænəri ˈɡrænri

شکل جمع:

granaries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انبار غله

The farmer stored his wheat in the granary.

کشاورز گندم خود را در انبار غله انبار کرد.

We need to build a new granary.

باید انبار غله‌ی جدید بسازیم.

noun singular

غله‌خیز (منطقه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Azerbaijan is granary.

آذربایجان غله‌خیز است.

Punjab is the granary of India.

پنجاب منطقه‌ی غله‌خیز هند است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد granary

  1. noun bin
    Synonyms:
    repository storehouse barn crib

ارجاع به لغت granary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «granary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/granary

لغات نزدیک granary

پیشنهاد بهبود معانی