Repository

rɪˈpɑːzətɔːri rɪˈpɒzətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    repositories

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
انبار، مخزن، صندوق تابوت، ظرف، رازدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They have turned his palace into a repository of Persian rugs.
- کاخ او را تبدیل به گنجینه‌ای از فرش‌های ایرانی کرده‌اند.
- a repository of information
- مرکز اطلاعات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repository

  1. noun warehouse
    Synonyms:
    storehouse storage place depository stockroom store room depot archive magazine safe vault

ارجاع به لغت repository

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repository» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repository

لغات نزدیک repository

پیشنهاد بهبود معانی