فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Highest

صفت تفضیلی:

higher

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

اعلا، برترین، بالاترین، بلندترین، بیشترین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The highest possible stage in moral culture is when we recognize that we ought to control our thoughts.

بالاترین مرحله‌ی ممکن در فرهنگ اخلاقی زمانی است که بدانیم باید افکارمان را کنترل کنیم.

What's the highest mountain in Europe?

بلندترین کوه اروپا کدام است؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her salary puts her in the highest tax band.

حقوقش، او را در بالاترین گروه مالیاتی قرار می‌دهد.

Oil prices have approached their highest level for almost ten years.

قیمت نفت به بالاترین سطح خود در حدود ده سال گذشته نزدیک شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد highest

  1. adjective topmost
    Synonyms:
    top best chief head most principal uppermost supreme maximum paramount top-notch maximal preeminent crown tiptop apical zenithal superlative capital

ارجاع به لغت highest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «highest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/highest

لغات نزدیک highest

پیشنهاد بهبود معانی