صفت تفضیلی:
more eminentصفت عالی:
most eminentبلندآوازه، مشهور، پرآوازه، صاحبنام، شهیر، بنام، بلندمرتبه، والامقام، برجسته، بزرگ (شخص)
We were fortunate to have an eminent physician on staff at our hospital.
خوشاقبال بودیم که پزشکی بلندآوازه در بیمارستانمان داشتیم.
The eminent scientist was awarded the Nobel Prize for his groundbreaking discoveries in the field of physics.
این دانشمند برجسته به خاطر اکتشافات پیشگامانهی خود در زمینهی فیزیک جایزهی نوبل را دریافت کرد.
برجسته، عالی، چشمگیر، شایان توجه، ممتاز، والا (ویژگی و خدمت و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The CEO praised his eminent services to the company.
مدیرعامل از خدمات برجستهی او به شرکت تمجید کرد.
My father is a man of eminent courage.
پدرم مردی است که شجاعتش شایان توجه است.
بلند، مرتفع، رفیع (جایگاه و مکان و غیره)
The eminent building stood tall in the city center, attracting tourists from all over.
این ساختمان مرتفع در مرکز شهر قرار داشت و گردشگران را از سراسر جهان به خود جذب میکرد.
We live in a house standing eminent on top of a hill.
در خانهای که روی تپه سر به آسمان کشیده است، زندگی میکنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eminent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eminent