معنی eminency به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: eminence

معنی‌ها

noun

عالی‌رتبه، عالی‌جناب، بزرگی، جاه، مقام، تعالی، بلندی، برجستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun

پزشکی برآمدگی

لغات و اصطلاحات پزشکی در انگلیسی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eminency

noun A position of exalted widely recognized importance

Synonyms: distinction, eminence, fame, glory, illustriousness, luster, mark, notability, note, preeminence, prestige, prominence, prominency, renown

ارجاع به لغت eminency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «eminency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eminency

لغات نزدیک eminency

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel