Prominence

ˈprɑːmənəns ˈprɒmənəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prominences

توضیحات

همچنین می‌توان از solar prominence به‌ جای prominence استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun
برجستگی، امتیاز، پیش‌آمدگی، برتری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Newspapers gave that event undue prominence.
- روزنامه‌ها به آن رویداد اهمیت بیجایی دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prominence

  1. noun something that sticks out
    Synonyms: bulge, bump, cliff, conspicuousness, crag, crest, elevation, eminence, headland, height, high point, jutting, markedness, mound, pinnacle, projection, promontory, protrusion, protuberance, rise, spur, swelling, tor
    Antonyms: depression
  2. noun distinction, outstandingness
    Synonyms: celebrity, eminence, fame, greatness, illustriousness, importance, influence, kudos, name, notability, precedence, preeminence, prestige, rank, renown, reputation, salience, specialness, standing, top billing, weight
    Antonyms: obscurity, unimportance

ارجاع به لغت prominence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prominence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prominence

لغات نزدیک prominence

پیشنهاد بهبود معانی