Promiscuity

ˌproməˈskjuːəti ˌprɒmɪˈskjuːɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    promiscuities

معنی

noun
بی‌قاعدگی، بی‌قیدی در امور اخلاقی و جنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد promiscuity

  1. noun The quality of being evil
    Synonyms: lechery, looseness, indiscrimination
  2. noun Indulging in promiscuous (casual and indiscriminate) sexual relations
    Synonyms: promiscuousness, sleeping-around

ارجاع به لغت promiscuity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «promiscuity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/promiscuity

لغات نزدیک promiscuity

پیشنهاد بهبود معانی