Precedence

ˈpresɪdns ˈpresɪdns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
( precedency )پیشی، اولویت، حق تقدم، امتیاز، سابقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
تقدم، برتری
- The oldest son has precedence over others.
- پسر ارشد بر سایرین تقدم دارد.
- The diplomats were seated according to precedence.
- به دیپلمات‌ها برحسب امتیاز و مقام جا داده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precedence

  1. noun highest in rank; first in order
    Synonyms: antecedence, anteposition, earliness, lead, precedency, precession, preeminence, preexistence, preference, prevenience, previousness, primary, priority, rank, seniority, superiority, supremacy
    Antonyms: inferiority, last, lowest

ارجاع به لغت precedence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precedence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precedence

لغات نزدیک precedence

پیشنهاد بهبود معانی