فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Precedence

ˈpresɪdns ˈpresɪdns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

( precedency )پیشی، اولویت، حق تقدم، امتیاز، سابقه

noun

تقدم، برتری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The oldest son has precedence over others.

پسر ارشد بر سایرین تقدم دارد.

The diplomats were seated according to precedence.

به دیپلمات‌ها برحسب امتیاز و مقام جا داده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precedence

  1. noun highest in rank; first in order
    Synonyms:
    priority rank lead supremacy superiority preeminence preference seniority primary precedency previousness earliness antecedence precession prevenience anteposition preexistence
    Antonyms:
    inferiority last lowest

ارجاع به لغت precedence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precedence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precedence

لغات نزدیک precedence

پیشنهاد بهبود معانی