فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Precede

prɪˈsiːd prɪˈsiːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    preceded
  • شکل سوم:

    preceded
  • سوم‌شخص مفرد:

    precedes
  • وجه وصفی حال:

    preceding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C2
مقدم بودن، جلوتر بودن از، اسبق بودن بر link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He precedes me in rank.
- او از نظر رتبه بر من مقدم است.
- Peace was preceded by long negotiations.
- پس از مذاکرات طولانی صلح شد.
- during the days preceding his death
- طی روزهای پیش از مرگ او
- She preceded her speech with thanks to the host.
- قبل از نطقش از میزبان تشکر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precede

  1. verb go ahead of
    Synonyms:
    lead head guide introduce run ahead go before go in advance antedate outrank rank time anticipate pioneer herald presage foreshadow harbinger preexist predate pace scout usher come first have a head start be ahead of take precedence pave the way light the way ring in head up in space preface
    Antonyms:
    follow go after

لغات هم‌خانواده precede

  • verb - transitive
    precede

ارجاع به لغت precede

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precede» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precede

لغات نزدیک precede

پیشنهاد بهبود معانی