گذشتهی ساده:
pioneeredشکل سوم:
pioneeredسومشخص مفرد:
pioneersوجه وصفی حال:
pioneeringشکل جمع:
pioneersپیشگام، پیشقدم، پیشقدم شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Dehkhoda was a pioneer in the art of lexicography.
دهخدا در هنر فرهنگنویسی پیشقدم بود.
They were pioneers in the development of radar.
آنان در ایجاد رادار پیشتاز بودند.
one of the pioneer proponents of commercial aviation
یکی از هواداران پیشتاز هواپیمایی کشوری
during pioneer days
در ایام مهاجران اولیه
a pioneer village
دهکدهی مهاجران
She pioneered the development of this vaccine.
او در ایجاد این واکسن پیشگام بود.
their pioneering efforts in space exploration
کوششهای پیشتازانهی آنها در اکتشاف فضا
the farmers who pioneered this region
کشاورزانی که نخست در این سرزمین مستقر شدند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pioneer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pioneer