امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pioneer

ˌpaɪəˈnɪr ˌpaɪəˈnɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pioneered
  • شکل سوم:

    pioneered
  • سوم‌شخص مفرد:

    pioneers
  • وجه وصفی حال:

    pioneering
  • شکل جمع:

    pioneers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable C2
پیش‌گام، پیش‌قدم، پیش‌قدم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Dehkhoda was a pioneer in the art of lexicography.
- دهخدا در هنر فرهنگ‌نویسی پیشقدم بود.
- They were pioneers in the development of radar.
- آنان در ایجاد رادار پیشتاز بودند.
- one of the pioneer proponents of commercial aviation
- یکی از هواداران پیشتاز هواپیمایی کشوری
- during pioneer days
- در ایام مهاجران اولیه
- a pioneer village
- دهکده‌ی مهاجران
- She pioneered the development of this vaccine.
- او در ایجاد این واکسن پیشگام بود.
- their pioneering efforts in space exploration
- کوشش‌های پیشتازانه‌ی آن‌ها در اکتشاف فضا
- the farmers who pioneered this region
- کشاورزانی که نخست در این سرزمین مستقر شدند
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pioneer

  1. adjective early, first
    Synonyms:
    avant-garde brave experimental head inaugural initial lead original primary prime
    Antonyms:
    following last late later
  1. noun person who finds a new place,
    Synonyms:
    founds something colonist colonizer developer explorer founder frontier settler guide homesteader immigrant innovator leader pathfinder pilgrim scout settler squatter trailblazer
  1. verb invent; lay the groundwork
    Synonyms:
    begin colonize create develop discover establish explore found go out in front initiate instigate institute launch map out open up originate prepare show the way spearhead start take the lead trailblaze

ارجاع به لغت pioneer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pioneer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pioneer

لغات نزدیک pioneer

پیشنهاد بهبود معانی