با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Experimental

ɪkˌsperəˈmentl ɪkˌsperəˈmentl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more experimental
  • صفت عالی:

    most experimental

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
آزمایشی، تجربی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an experimental project
- پروژه‌ی آزمایشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد experimental

  1. adjective exploratory
    Synonyms: beginning, developmental, empirical, experiential, first stage, laboratory, momentary, on approval, pilot, preliminary, preparatory, primary, probationary, provisional, speculative, temporary, tentative, test, trial, trial-and-error, unconcluded, under probation, unproved
    Antonyms: proven, tested, tried

لغات هم‌خانواده experimental

ارجاع به لغت experimental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «experimental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/experimental

لغات نزدیک experimental

پیشنهاد بهبود معانی