با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Empirical

ɪmˈpɪrɪkl ɪmˈpɪrɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more empirical
  • صفت عالی:

    most empirical

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
تجربی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an empirical remedy
- درمان تجربی
- an empirical fact
- بوده‌ی آروینی، واقعیت تجربی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد empirical

  1. adjective practical
    Synonyms: empiric, experient, experiential, experimental, factual, observational, observed, pragmatic, provisional, speculative
    Antonyms: conjectural, hypothetical, impractical, theoretic, theoretical, unobserved, unproved
  2. adjective practical; based on experience
    Synonyms: experient, experiential, experimental, factual, observational, observed, pragmatic, provisional
    Antonyms: hypothetical, impractical, speculative, theoretical, unobserved

لغات هم‌خانواده empirical

ارجاع به لغت empirical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «empirical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/empirical

لغات نزدیک empirical

پیشنهاد بهبود معانی