آزمایشی، امتحانی، غیرقطعی، احتمالی، تجربی
a tentative answer
پاسخ آزمایشی
our tentative plans
نقشههای احتمالی ما
مردد، دودل، نامعلوم، تاملکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a tentative caress
نوازش تاملکننده
She gave me a tentative smile.
لبخند مرددی به من زد.
(عمل یا موضوع) آزمایشی، غیرقطعی
The budget for the event is a tentative until we receive final approval.
بودجهی این رویداد تا زمانی که تایید نهایی را دریافت نکنیم، آزمایشی است.
The date for the product launch is still a tentative until we finalize the details.
تاریخ عرضهی محصول هنوز غیرقطعی است تا اینکه تفاصیل را نهایی کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tentative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tentative