فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wobbly

ˈwɑːbli ˈwɒbli

شکل جمع:

wobblies

صفت تفضیلی:

wobblier

صفت عالی:

wobbliest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

لرزان، جنبنده، لق، سست، متزلزل

the wobbly legs of the old table

پایه‌های لق میز کهنه

small countries with wobbly economies

کشورهای کوچک دارای اقتصاد متزلزل

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a wobbly government

یک دولت متزلزل

adjective informal

انگلیسی بریتانیایی نامطمئن، دودل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His wobbly decisions left everyone confused and frustrated.

تصمیمات نامطمئن او همه را گیج و ناامید کرد.

She felt wobbly about accepting the job offer.

او در مورد پذیرش پیشنهاد شغلی دودل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wobbly

  1. adjective shaky
    Synonyms:
    unsteady unstable unsure weak uneven wavering vacillating teetering tottering rocky wiggling unsafe insecure precarious rickety rattletrap fluctuant
    Antonyms:
    steady stable unshaky

ارجاع به لغت wobbly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wobbly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wobbly

لغات نزدیک wobbly

پیشنهاد بهبود معانی