پستایی، مقدماتی، مربوط به تهیه یا مقدمات
آمایشی، تدارکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a preparatory course for medical school
کلاس آمادگی برای دانشکدهی پزشکی
He was packing his books preparatory to his departure.
برای مهیاشدن جهت عزیمت داشت کتابهای خود را بستهبندی میکرد.
در تدارک برای، آمادهسازی برای، مهیاسازی برای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preparatory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preparatory