فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Preparatory

prɪˈperətɔːri prɪˈpærətri

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پستایی، مقدماتی، مربوط به تهیه یا مقدمات

adjective

آمایشی، تدارکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a preparatory course for medical school

کلاس آمادگی برای دانشکده‌ی پزشکی

He was packing his books preparatory to his departure.

برای مهیا‌شدن جهت عزیمت داشت کتاب‌های خود را بسته‌بندی می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preparatory

  1. adjective introductory, basic
    Synonyms:
    basic elementary preliminary previous opening prefatory preparative prior to in advance of before precautionary prelusive primary inductive prep in anticipation of
    Antonyms:
    supplementary auxiliary

Collocations

preparatory to

در تدارک برای، آماده‌سازی برای، مهیا‌سازی برای

لغات هم‌خانواده preparatory

ارجاع به لغت preparatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preparatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preparatory

لغات نزدیک preparatory

پیشنهاد بهبود معانی