امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Preparation

ˌprepəˈreɪʃn ˌprepəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    preparations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
تهیه، تدارک، آماده‌سازی، آمادگی، تمهید، تهیه مقدمات، اقدام مقدماتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the preparation of land for cultivation
- آماده‌سازی زمین برای کشت
- She spent several years in the preparation of this literary masterpiece.
- چندین سال را صرف تدوین این شاهکار ادبی کرد.
- war preparations
- تدارکات جنگی
- I can't pass this exam without preparation.
- بدون آمادگی نمی‌توانم در این امتحان قبول شوم.
noun countable
آماده‌سازی دارو برای استفاده
- skill in the preparation of herbal drugs
- مهارت در درست کردن داروهای گیاهی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preparation

  1. noun development, readiness
    Synonyms:
    alertness anticipation arrangement background base basis build-up construction dry run education establishment evolution expectation fitting foresight formation foundation gestation getting ready groundwork homework incubation lead time making ready manufacture measure plan precaution preparedness preparing provision putting in order qualification readying rehearsal rundown safeguard schoolwork study substructure training tryout workout
    Antonyms:
    unreadiness
  1. noun something concocted, put together
    Synonyms:
    arrangement blend brew composition compound concoction confection decoction medicine mixture product tincture
    Antonyms:
    ingredient

لغات هم‌خانواده preparation

ارجاع به لغت preparation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preparation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preparation

لغات نزدیک preparation

پیشنهاد بهبود معانی