امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tincture

ˈtɪŋktʃər ˈtɪŋktʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تنتور، طعم جزئی، اثر جزئی، رنگ جزئی، ته‌رنگ، رنگ زدن، آلودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- all the tinctures of the rainbow
- همه‌ی رنگ‌های رنگین‌کمان
- There was a tincture of sincerity in her voice.
- نشانه‌ی خفیفی از خلوص نیت در صدای او وجود داشت.
- petals tinctured with deep red
- گلبرگ‌های دارای ته رنگ قرمز سیر
- a message tinctured with hope
- پیامی که از آن بوی امید می‌آمد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tincture

  1. noun Something that imparts color
    Synonyms: color, dye, shade, pigment, trace, stain, tint, vestige, colorant, cast, coloring, elixir, extract, imbrue, dyestuff, imbue, taint, tinge, tone, shadow
  2. verb To impart color to
    Synonyms: color, dye, impregnate, stain, tint, infuse, instill

ارجاع به لغت tincture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tincture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tincture

لغات نزدیک tincture

پیشنهاد بهبود معانی