تنتور، طعم جزئی، اثر جزئی، رنگ جزئی، تهرنگ، رنگ زدن، آلودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
all the tinctures of the rainbow
همهی رنگهای رنگینکمان
There was a tincture of sincerity in her voice.
نشانهی خفیفی از خلوص نیت در صدای او وجود داشت.
petals tinctured with deep red
گلبرگهای دارای ته رنگ قرمز سیر
a message tinctured with hope
پیامی که از آن بوی امید میآمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tincture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tincture