شکل جمع:
vestigesنشان، اثر، ردپا، ذره، خرده، بقایا، باقیمانده
The last vestige of their influence can still be seen in the town’s architecture.
آخرین نشانههای تأثیر آنها هنوز در معماری شهر قابل مشاهده است.
Not a vestige of doubt remained in his mind after seeing the evidence.
بعداز دیدن شواهد، ذرهای تردید در ذهنش باقی نماند.
There was no vestige of hope in her face.
در چهرهی او اثری از امید وجود نداشت.
A faint accent was the only vestige of her foreign upbringing.
لهجهای ضعیف تنها اثر بهجامانده از تربیت خارجی او بود.
The scientist searched for any vestige of life on the barren planet.
دانشمند بهدنبال هرگونه ردپایی از حیات در این سیارهی بایر بود.
vestiges of past civilizations
بقایای تمدنهای گذشته
the vestiges of that ancient palace
باقیماندههای آن کاخ کهن
زیستشناسی بقایا، بخش بهجامانده (قسمتی از بدن که درطول تکامل از بین رفته و اثری از آن باقی مانده)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The human tailbone is considered a vestige of a tail.
دنبالچهی انسان بهعنوان بقایای دم در نظر گرفته میشود.
Scientists study the vestige to understand evolutionary changes.
دانشمندان برای درک تغییرات تکاملی، این بخش بهجامانده را مطالعه میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vestige» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vestige