با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Vestige

ˈvestɪdʒ ˈvestɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ( vestigial ) نشان، اثر، جای پا، رد پا، ذره، خرده، بقایا
    • - vestiges of past civilizations
    • - بقایای تمدن‌های گذشته
    • - There was no vestige of hope in her face.
    • - در چهره‌ی او اثری از امید وجود نداشت.
    • - the vestiges of that ancient palace
    • - بازمانه‌های آن کاخ کهن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vestige

  1. noun sign, indication
    Synonyms: evidence, glimmer, hint, memento, print, relic, remainder, remains, remnant, residue, scrap, shadow, suspicion, token, trace, track

ارجاع به لغت vestige

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vestige» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vestige

لغات نزدیک vestige

پیشنهاد بهبود معانی