با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Vestigial

veˈstɪdʒiəl / / -dʒl veˈstɪdʒiəl / / -dʒl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more vestigial
  • صفت عالی:

    most vestigial

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    پزشکی زیست‌شناسی رشدنیافته، تکامل‌نیافته
    • - The human appendix is considered a vestigial organ.
    • - آپاندیس انسان عضوی تکامل‌نیافته به حساب می‌آید.
    • - The coccyx is a vestigial structure in humans that remains from our ancestors who had tails.
    • - دنبالچه ساختاری تکامل‌نیافته در انسان‌هاست که از اجدادمان که دم داشته‌اند، باقی مانده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vestigial

  1. adjective Not fully developed in mature animals
    Synonyms: rudimentary

ارجاع به لغت vestigial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vestigial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vestigial

لغات نزدیک vestigial

پیشنهاد بهبود معانی