امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suspicion

səˈspɪʃn səˈspɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    suspicions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
بدگمانی، سوءظن، تردید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I dispelled their suspicion.
- سوءظن آنان را برطرف کردم.
- He looks at foreigners with suspicion.
- او به خارجی‌ها با بدگمانی نگاه می‌کند.
- a suspicion of tuberculosis
- احتمال مرض سل
- He was fired on suspicion of communist sympathies.
- به اتهام همدردی با کمونیست‌ها اخراج شد.
verb - transitive
مظنون بودن، شک داشتن، بدگمان شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suspicion

  1. noun doubt
    Synonyms: bad vibes, chariness, conjecture, cynicism, distrust, dubiety, dubiosity, funny feeling, guess, guesswork, gut feeling, hunch, idea, impression, incertitude, incredulity, jealousy, lack of confidence, misgiving, mistrust, nonbelief, notion, qualm, skepticism, sneaking suspicion, supposition, surmise, uncertainty, wariness, wonder
    Antonyms: trust
  2. noun hint, trace
    Synonyms: cast, glimmer, intimation, shade, shadow, smell, soupçon, strain, streak, suggestion, tinge, touch, whiff
    Antonyms: information, knowledge

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده suspicion

ارجاع به لغت suspicion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suspicion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suspicion

لغات نزدیک suspicion

پیشنهاد بهبود معانی