شکل جمع:
suspicionsبدگمانی، سوءظن، تردید
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
I dispelled their suspicion.
سوءظن آنان را برطرف کردم.
He looks at foreigners with suspicion.
او به خارجیها با بدگمانی نگاه میکند.
a suspicion of tuberculosis
احتمال مرض سل
He was fired on suspicion of communist sympathies.
به اتهام همدردی با کمونیستها اخراج شد.
به اتهام، به سوءظن
تحت اتهام، موردسوءظن
شرافتمند، سوءظنناپذیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suspicion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suspicion