گذشتهی ساده:
launchedشکل سوم:
launchedسومشخص مفرد:
launchesوجه وصفی حال:
launchingپرتاب کردن، به آب انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
A spokesman for the dockyard said they hoped to launch the first submarine within two years
سخنگوی کارخانهی کشتیسازی گفت امید دارند که اولین زیردریایی را طی مدت دو سال به آب بیندازند
The army is about to launch a new ship.
ارتش در صدد به آب انداختن کشتی جدیدی است.
(موشک) (به هوا) پرتاب کردن
(کار، شرکت) (به) راه انداختن، (نقشه) عملی کردن، به جریان انداختن، (شخص) وارد کار کردن، تو کار آوردن
launch somebody on/into a career
کسی را وارد کاری کردن
(محصول تازه) عرضه کردن، (حمله، تهدید) شروع کردن (به)، دست به کاری زدن
launch (out) on/into something
شروع به کاری کردن، دست به کاری زدن، وارد کاری شدن، باب کاری را باز کردن
عرضه، ارائه، پخش
پرتاب
لِنج، موتور لنج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «launch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/launch