امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Launch

lɒːntʃ lɔːntʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    launched
  • شکل سوم:

    launched
  • سوم‌شخص مفرد:

    launches
  • وجه وصفی حال:

    launching

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
پرتاب کردن، به آب انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A spokesman for the dockyard said they hoped to launch the first submarine within two years
- سخنگوی کارخانه‌ی کشتی‌سازی گفت امید دارند که اولین زیردریایی را طی مدت دو سال به آب بیندازند
- The army is about to launch a new ship.
- ارتش در صدد به آب انداختن کشتی جدیدی است.
verb - transitive
سخت انتقاد یا شکایت کردن
verb - transitive
(موشک) (به هوا) پرتاب کردن
verb - transitive
(کار، شرکت) (به) راه انداختن، (نقشه) عملی کردن، به جریان انداختن، (شخص) وارد کار کردن، تو کار آوردن
- launch somebody on/into a career
- کسی را وارد کاری کردن
verb - intransitive
(محصول تازه) عرضه کردن، (حمله، تهدید) شروع کردن (به)، دست به کاری زدن
- launch (out) on/into something
- شروع به کاری کردن، دست به کاری زدن، وارد کاری شدن، باب کاری را باز کردن
noun countable
عرضه، ارائه، پخش
noun countable
پرتاب
noun countable
لِنج، موتور لنج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد launch

  1. verb send off
    Synonyms: barrage, bombard, bung, cast, catapult, discharge, dispatch, drive, eject, fire, fling, heave, hurl, lance, pitch, project, propel, send forth, set afloat, set in motion, shoot, sling, throw, toss
    Antonyms: hold, keep
  2. verb begin, initiate
    Synonyms: bow, break the ice, break the seal, commence, embark upon, get show on road, inaugurate, instigate, institute, introduce, jump, kick off, open, originate, set going, start, start ball rolling, usher in
    Antonyms: cease, end, finish, stop

ارجاع به لغت launch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «launch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/launch

لغات نزدیک launch

پیشنهاد بهبود معانی