Cliff

klɪf klɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cliffs

معنی و نمونه‌جمله

noun countable B1
تخته سنگ، صخره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He stood on the edge of a cliff and raised his arms toward God.
- او بر لبه‌ی پرتگاه ایستاد و دست‌های خود را به سوی خدا دراز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cliff

  1. noun overhang on hill or mountain
    Synonyms: bluff, crag, escarpment, face, precipice, rock face, rocky height, scar, scarp, steep rock, wall

ارجاع به لغت cliff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cliff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cliff

لغات نزدیک cliff

پیشنهاد بهبود معانی