شکل جمع:
precipicesجغرافیا پرتگاه، سراشیبی تند
The hiker carefully navigated the precipice to reach the summit.
کوهنورد با احتیاط پرتگاه را طی کرد تا به قله برسد.
He prepared to leap off the precipice.
برای پریدن از سراشیبی تند آماده شد.
مجازی پرتگاه، ورطه، مهلکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The financial market was on the precipice of collapse.
بازار مالی در پرتگاه سقوط بود.
The lack of support from management pushed the project to the precipice of failure.
نبود حمایت از جانب مدیریت، پروژه را به ورطهی شکست سوق داد.
در لبهی پرتگاه، (مجازی) در وضع خطرناک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «precipice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precipice