آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Steep

    stiːp stiːp

    گذشته‌ی ساده:

    steeped

    شکل سوم:

    steeped

    سوم‌شخص مفرد:

    steeps

    وجه وصفی حال:

    steeping

    صفت تفضیلی:

    steeper

    صفت عالی:

    steepest

    معنی steep | جمله با steep

    adjective B1

    سرازیر، تند، سراشیب، گزاف

    a steep incline

    شیب تند

    a steep road

    جاده‌ی پرشیب

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    steep prices

    قیمت‌های گزاف

    steep demands

    خواسته‌های افراط‌آمیز

    verb - transitive

    (در مایع) خیساندن، دم کردن، اشباع کردن، غرق کردن، فرو کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    before going to China, he steeped himself in that country's history

    پیش از مسافرت به چین خود را از تاریخ آن کشور اشباع کرد

    The room was steeped in sunshine.

    اتاق غرق در نور آفتاب بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    steeped coffee

    قهوه‌ی دم‌کرده

    The tea is steeping.

    چای دارد دم می‌کشد.

    Before cooking, steep the beans for a while.

    پیش از پختن لوبیا را قدری بخیسان.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد steep

    1. adjective extreme in direction, course
      Synonyms:
      high sharp elevated lofty precipitous sheer abrupt arduous perpendicular precipitate headlong straight-up raised lifted hilly erect declivitous breakneck prerupt
      Antonyms:
      moderate gentle mild
    1. adjective very expensive
      Synonyms:
      high overpriced unreasonable excessive extreme stiff exorbitant inordinate immoderate undue uncalled-for towering extortionate dizzying unmeasurable
      Antonyms:
      cheap inexpensive moderate
    1. verb let soak
      Synonyms:
      soak drench saturate wet moisten immerse submerge damp bathe waterlog sop souse imbue infuse fill pervade permeate suffuse macerate marinate invest ingrain impregnate
      Antonyms:
      dry dehydrate

    لغات هم‌خانواده steep

    • noun
      steepness
    • adjective
      steep
    • verb - transitive
      steep, steepen
    • adverb
      steeply

    سوال‌های رایج steep

    گذشته‌ی ساده steep چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده steep در زبان انگلیسی steeped است.

    شکل سوم steep چی میشه؟

    شکل سوم steep در زبان انگلیسی steeped است.

    وجه وصفی حال steep چی میشه؟

    وجه وصفی حال steep در زبان انگلیسی steeping است.

    سوم‌شخص مفرد steep چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد steep در زبان انگلیسی steeps است.

    صفت تفضیلی steep چی میشه؟

    صفت تفضیلی steep در زبان انگلیسی steeper است.

    صفت عالی steep چی میشه؟

    صفت عالی steep در زبان انگلیسی steepest است.

    ارجاع به لغت steep

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «steep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steep

    لغات نزدیک steep

    • - steelyard
    • - steenbok
    • - steep
    • - steep learning curve
    • - steep slope
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.