آخرین به‌روزرسانی:

Marinate

ˈmærəneɪt ˈmærəneɪt

گذشته‌ی ساده:

marinated

شکل سوم:

marinated

سوم‌شخص مفرد:

marinates

وجه وصفی حال:

marinating

توضیحات:

همچنین می‌توان از marinade به‌ جای marinate استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

غذا و آشپزی خواباندن، مرینیت کردن، خوابیدن، مرینیت شدن (خیساندن مواد غذایی در یک چاشنی اغلب اسیدی و مایع پیش از پخت)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The meat needs to marinate before we cook it.

گوشت قبل از پختن به مرینیت نیاز دارد.

Don't forget to marinade the tofu before grilling it.

فراموش نکنید که توفو را قبل از کباب کردن در چاشنی بخوابانید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marinate

  1. verb soak
    Synonyms:
    immerse bathe steep souse brine marinade pickle season

ارجاع به لغت marinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/marinate

لغات نزدیک marinate

پیشنهاد بهبود معانی