فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Headlong

ˈhedlɑːŋ ˈhedlɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
با کله، سربه‌جلو، با دستپاچگی، تند، سراسیمه، بی‌پروا، شیرجه رونده، معلق، عجول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He fell headlong into the pool.
- او از سر افتاد توی استخر.
- When he heard his child's voice he rushed headlong into the burning house.
- صدای بچه‌اش را که شنید بی‌اختیار به درون خانه‌ی مشتعل شتافت.
- a headlong height
- بلندی پرتگاه مانند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headlong

  1. adjective dangerous, reckless
    Synonyms:
    reckless rash daring foolhardy thoughtless impulsive impetuous hasty sudden precipitate abrupt breakneck hurried precipitant brash rushing tempestuous inconsiderate daredevil rough
    Antonyms:
    careful cautious wary thoughtfully

ارجاع به لغت headlong

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headlong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/headlong

لغات نزدیک headlong

پیشنهاد بهبود معانی