گذشتهی ساده:
boldedشکل سوم:
boldedسومشخص مفرد:
boldsوجه وصفی حال:
boldingصفت تفضیلی:
bolderصفت عالی:
boldestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جرئت کردن، به خود اجازه دادن، جسارت کردن
(عامیانه) بسیار پررو، گستاخ
if i may be so bold (as to ...)
اگر جسارت نباشد
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن، خلاف احساس خود وانمود کردن، خم به ابرو نیاوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bold