آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ آبان ۱۴۰۳

    Bold

    boʊld bəʊld

    گذشته‌ی ساده:

    bolded

    شکل سوم:

    bolded

    سوم‌شخص مفرد:

    bolds

    وجه وصفی حال:

    bolding

    صفت تفضیلی:

    bolder

    صفت عالی:

    boldest

    معنی bold | جمله با bold

    adjective B2

    شجاع، بی‌باک، دلیر، جسور، نترس، غیور، باشهامت، بی‌پروا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The bold explorer ventured into uncharted territory.

    کاوشگر جسور وارد قلمرویی ناشناخته شد.

    The bold Iranian climber inspired other athletes with his daring ascent.

    کوه‌نورد بی‌باک ایرانی با صعود شجاعانه‌ی خود الهام‌بخش دیگر ورزش‌کاران شد.

    adjective B2

    شجاعانه، جسورانه، بی‌باکانه، دلیرانه، دلاورانه، تهورآمیز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    His bold approach to problem-solving impressed the team.

    رویکرد جسورانه‌ی او برای حل مشکلات اعضای تیم را تحت‌تأثیر قرار داد.

    They took bold steps to advocate for change in their community.

    آن‌ها برای افزایش پایداری زیست‌محیطی قدم‌های شجاعانه‌ای برداشتند.

    adjective B1

    (رنگ و شکل) درشت، خوانا، برجسته، پررنگ

    Our company's logo featured bold letters that made our brand recognizable.

    لوگوی شرکت ما دارای حروف پررنگی بود که باعث می‌شد برندمان قابل تشخیص باشد.

    The artist used bold strokes of blue and yellow to create a such a masterpiece.

    هنرمند برای خلق چنین شاهکاری از خطوط برجسته‌ی آبی‌رنگ و زردرنگ استفاده کرده بود.

    adjective

    چشمگیر، قابل‌ توجه، محسوس، مشهود، برجسته، پرزرق‌وبرق

    She wore a bold dress, capturing everyone's attention at the party.

    او در مهمانی لباس پرزرق‌وبرقی پوشیده و توجه همه را به خود جلب کرده بود.

    The new advertising campaign featured bold designs that captivated viewers.

    کمپین تبلیغاتی جدید شامل طرح‌های چشمگیری بود که بینندگان را مجذوب خود ساخته بودند.

    adjective

    گستاخانه، با پررویی، با بی‌ملاحظگی

    His bold remarks shocked everyone in the meeting.

    اظهارنظرهای گستاخانه‌ی او در جلسه همه را شوکه کرد.

    His bold language offended his friends and relatives.

    بی‌ملاحظگی او در کلام موجب رنجش دوستان و خویشاوندانش شد.

    verb - transitive

    به‌صورت برجسته نوشتن، درشت و خوانا نوشتن، به‌صورت پررنگ تایپ کردن

    The editor bolded the key phrases for more clarity.

    ویراستار برای وضوح بیشتر عبارات کلیدی را پررنگ کرده بود.

    Sajedeh bolded the important points in her presentation.

    ساجده نکات مهم ارائه‌ی خود را به‌صورت برجسته تایپ کرده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bold

    1. adjective brave
      Synonyms:
      courageous brave fearless daring valiant undaunted intrepid heroic resolute gallant adventurous audacious enterprising unafraid dauntless valorous forward aweless assuming bantam
      Antonyms:
      afraid fearful timid cowardly shy meek weak
    1. adjective brazen, insolent
      Synonyms:
      rude insolent impudent brazen forward fresh cheeky sassy saucy brash assuming presumptuous confident shameless audacious smart nervy immodest pert barefaced brassy gutsy spunky smart-alecky coming on strong gritty
      Antonyms:
      shy timid quiet meek retiring timorous
    1. adjective bright, striking
      Synonyms:
      clear strong plain vivid lively definite manifest evident prominent forceful colorful conspicuous eye-catching bright pronounced striking showy flashy loud spirited
      Antonyms:
      light faint fair

    Collocations

    make bold

    جرئت کردن، به خود اجازه دادن، جسارت کردن

    Idioms

    as bold as brass

    (عامیانه) بسیار پررو، گستاخ

    if i may be so bold (as to ...)

    اگر جسارت نباشد

    put on (or show) a bold front

    با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن، خلاف احساس خود وانمود کردن، خم به ابرو نیاوردن

    سوال‌های رایج bold

    گذشته‌ی ساده bold چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bold در زبان انگلیسی bolded است.

    شکل سوم bold چی میشه؟

    شکل سوم bold در زبان انگلیسی bolded است.

    وجه وصفی حال bold چی میشه؟

    وجه وصفی حال bold در زبان انگلیسی bolding است.

    سوم‌شخص مفرد bold چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bold در زبان انگلیسی bolds است.

    صفت تفضیلی bold چی میشه؟

    صفت تفضیلی bold در زبان انگلیسی bolder است.

    صفت عالی bold چی میشه؟

    صفت عالی bold در زبان انگلیسی boldest است.

    ارجاع به لغت bold

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bold

    لغات نزدیک bold

    • - bol
    • - bola
    • - bold
    • - bold experiment
    • - boldface
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.