گذشتهی ساده:
boldedشکل سوم:
boldedسومشخص مفرد:
boldsوجه وصفی حال:
boldingصفت تفضیلی:
bolderصفت عالی:
boldestشجاع، بیباک، دلیر، جسور، نترس، غیور، باشهامت، بیپروا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The bold explorer ventured into uncharted territory.
کاوشگر جسور وارد قلمرویی ناشناخته شد.
The bold Iranian climber inspired other athletes with his daring ascent.
کوهنورد بیباک ایرانی با صعود شجاعانهی خود الهامبخش دیگر ورزشکاران شد.
شجاعانه، جسورانه، بیباکانه، دلیرانه، دلاورانه، تهورآمیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His bold approach to problem-solving impressed the team.
رویکرد جسورانهی او برای حل مشکلات اعضای تیم را تحتتأثیر قرار داد.
They took bold steps to advocate for change in their community.
آنها برای افزایش پایداری زیستمحیطی قدمهای شجاعانهای برداشتند.
(رنگ و شکل) درشت، خوانا، برجسته، پررنگ
Our company's logo featured bold letters that made our brand recognizable.
لوگوی شرکت ما دارای حروف پررنگی بود که باعث میشد برندمان قابل تشخیص باشد.
The artist used bold strokes of blue and yellow to create a such a masterpiece.
هنرمند برای خلق چنین شاهکاری از خطوط برجستهی آبیرنگ و زردرنگ استفاده کرده بود.
چشمگیر، قابل توجه، محسوس، مشهود، برجسته، پرزرقوبرق
She wore a bold dress, capturing everyone's attention at the party.
او در مهمانی لباس پرزرقوبرقی پوشیده و توجه همه را به خود جلب کرده بود.
The new advertising campaign featured bold designs that captivated viewers.
کمپین تبلیغاتی جدید شامل طرحهای چشمگیری بود که بینندگان را مجذوب خود ساخته بودند.
گستاخانه، با پررویی، با بیملاحظگی
His bold remarks shocked everyone in the meeting.
اظهارنظرهای گستاخانهی او در جلسه همه را شوکه کرد.
His bold language offended his friends and relatives.
بیملاحظگی او در کلام موجب رنجش دوستان و خویشاوندانش شد.
بهصورت برجسته نوشتن، درشت و خوانا نوشتن، بهصورت پررنگ تایپ کردن
The editor bolded the key phrases for more clarity.
ویراستار برای وضوح بیشتر عبارات کلیدی را پررنگ کرده بود.
Sajedeh bolded the important points in her presentation.
ساجده نکات مهم ارائهی خود را بهصورت برجسته تایپ کرده بود.
جرئت کردن، به خود اجازه دادن، جسارت کردن
(عامیانه) بسیار پررو، گستاخ
if i may be so bold (as to ...)
اگر جسارت نباشد
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن، خلاف احساس خود وانمود کردن، خم به ابرو نیاوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bold