با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Impudent

ˈɪmpjədnt ˈɪmpjədnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    گستاخ، چشم‌سفید، پررو
    • - an impudent boy
    • - پسر بی‌ادب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد impudent

  1. adjective bold, shameless
    Synonyms: arrant, audacious, barefaced, blatant, boldfaced, brassy, brazen, bumptious, cheeky, cocky, contumelious, cool, flip, forward, fresh, immodest, impertinent, insolent, nervy, off-base, overbold, pert, presumptuous, procacious, rude, sassy, saucy, smart, smart-alecky, unabashed, unblushing, wise
    Antonyms: humble, modest, polite, retiring

ارجاع به لغت impudent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impudent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impudent

لغات نزدیک impudent

پیشنهاد بهبود معانی