فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sassy

ˈsæsi ˈsæsi ˈsæsi

صفت تفضیلی:

sassier

صفت عالی:

sassiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal

انگلیسی آمریکایی گستاخ، بی‌ادب، هرزه‌گو، دهان‌دریده، بددهان، وحشی، گستاخانه، وحشیانه

Don't let her sassy attitude ruin your day.

اجازه ندهید برخورد گستاخانه‌ی او، روز شما را خراب کند.

The teacher reprimanded the student for her sassy behavior in class.

معلم دانش‌آموز را به‌خاطر رفتار وحشیانه‌اش در کلاس سرزنش کرد.

adjective informal

انگلیسی آمریکایی جسور، باروحیه، سرزنده، جذاب، بااعتمادبه‌نفس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She walked into the room with a sassy grin.

او با پوزخندی جذاب وارد اتاق شد.

His sassy remarks often left others speechless.

اظهارات جسورانه‌ی او اغلب دیگران را ناامید می‌کرد.

adjective

شیک، باسلیقه

With sassy haircut and bold makeup

با مدل موی شیک و آرایشی خیره‌کننده

The sassy dress she wore accentuated her confidence.

اعتمادبه‌نفسش با لباس شیکی که پوشیده بود، زیاد می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sassy

  1. adjective impudent
    Synonyms:
    rude disrespectful insolent cheeky saucy fresh flippant bold brazen mouthy disrespectful flip smart-alecky smart-mouthed audacious brassy arrant wise overbold

ارجاع به لغت sassy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sassy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sassy

لغات نزدیک sassy

پیشنهاد بهبود معانی