صفت تفضیلی:
sassierصفت عالی:
sassiestانگلیسی آمریکایی گستاخ، بیادب، هرزهگو، دهاندریده، بددهان، وحشی، گستاخانه، وحشیانه
Don't let her sassy attitude ruin your day.
اجازه ندهید برخورد گستاخانهی او، روز شما را خراب کند.
The teacher reprimanded the student for her sassy behavior in class.
معلم دانشآموز را بهخاطر رفتار وحشیانهاش در کلاس سرزنش کرد.
انگلیسی آمریکایی جسور، باروحیه، سرزنده، جذاب، بااعتمادبهنفس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She walked into the room with a sassy grin.
او با پوزخندی جذاب وارد اتاق شد.
His sassy remarks often left others speechless.
اظهارات جسورانهی او اغلب دیگران را ناامید میکرد.
شیک، باسلیقه
With sassy haircut and bold makeup
با مدل موی شیک و آرایشی خیرهکننده
The sassy dress she wore accentuated her confidence.
اعتمادبهنفسش با لباس شیکی که پوشیده بود، زیاد میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sassy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sassy