با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sassy

ˈsæsi ˈsæsi ˈsæsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sassier
  • صفت عالی:

    sassiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
انگلیسی آمریکایی گستاخ، بی‌ادب، هرزه‌گو، دهان‌دریده، بددهان، وحشی، گستاخانه، وحشیانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Don't let her sassy attitude ruin your day.
- اجازه ندهید برخورد گستاخانه‌ی او، روز شما را خراب کند.
- The teacher reprimanded the student for her sassy behavior in class.
- معلم دانش‌آموز را به‌خاطر رفتار وحشیانه‌اش در کلاس سرزنش کرد.
adjective informal
انگلیسی آمریکایی جسور، باروحیه، سرزنده، جذاب، بااعتمادبه‌نفس
- She walked into the room with a sassy grin.
- او با پوزخندی جذاب وارد اتاق شد.
- His sassy remarks often left others speechless.
- اظهارات جسورانه‌ی او اغلب دیگران را ناامید می‌کرد.
adjective
شیک، باسلیقه
- With sassy haircut and bold makeup
- با مدل موی شیک و آرایشی خیره‌کننده
- The sassy dress she wore accentuated her confidence.
- اعتمادبه‌نفسش با لباس شیکی که پوشیده بود، زیاد می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sassy

  1. adjective impudent
    Synonyms: arrant, audacious, bold, brassy, brazen, cheeky, discourteous, disrespectful, flip, flippant, fresh, insolent, mouthy, overbold, rude, saucy, smart-alecky, smart-mouthed, wise

ارجاع به لغت sassy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sassy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sassy

لغات نزدیک sassy

پیشنهاد بهبود معانی