با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Blatant

ˈbleɪtnt ˈbleɪtnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more blatant
  • صفت عالی:

    most blatant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پرسروصدا، شلوغ‌کننده، خودنما، خشن، رسوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a blatant loudspeaker
- بلندگوی گوش‌خراش
- blatant ignorance
- جهل آشکار
- Its faults have been blatantly demonstrated.
- عیوب آن آشکارا نشان داده شده است.
- a blatant disregard for human rights
- زیرپاگذاری آشکار حقوق بشر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blatant

  1. adjective obvious; brazen
    Synonyms: arrant, bald, barefaced, brassy, clear, conspicuous, crying, flagrant, flashy, flaunting, garish, gaudy, glaring, glitzy, impudent, loud, meretricious, naked, obtrusive, ostentatious, outright, overbold, overt, plain, prominent, pronounced, protrusive, screaming, shameless, sheer, showy, snazzy, unabashed, unblushing, unmitigated
    Antonyms: inconspicuous, quiet, subtle, unpronounced
  2. adjective deafening
    Synonyms: boisterous, clamorous, crying, ear-splitting, harsh, loud, loudmouthed, noisy, obstreperous, obtrusive, piercing, screaming, scurrilous, strident, vociferant, vociferous, vulgar
    Antonyms: quiet, silent

ارجاع به لغت blatant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blatant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blatant

لغات نزدیک blatant

پیشنهاد بهبود معانی