صفت تفضیلی:
more blatantصفت عالی:
most blatantپرسروصدا، شلوغکننده، خودنما، خشن، رسوا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a blatant loudspeaker
بلندگوی گوشخراش
blatant ignorance
جهل آشکار
Its faults have been blatantly demonstrated.
عیوب آن آشکارا نشان داده شده است.
a blatant disregard for human rights
زیرپاگذاری آشکار حقوق بشر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blatant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blatant