آشکار، علنی، مشهود، بارز، هویدا، نمایان، پدیدار، فاش، معلوم، واضح، سرراست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His overt criticism of the policy garnered mixed reactions.
انتقاد علنی او از این سیاست، واکنشهای مختلفی را به همراه داشت.
The teacher noticed overt signs of racism in the classroom and intervened immediately.
معلم متوجه نشانههای آشکاری از نژادپرستی در کلاس شد و بلافاصله مداخله کرد.
The new policy represents an overt attempt to control information.
سیاست جدید نشاندهندهی تلاشی واضح برای کنترل اطلاعات است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overt