با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conspicuous

kənˈspɪkjuəs kənˈspɪkjuəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more conspicuous
  • صفت عالی:

    most conspicuous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
انگشت‌نما، پدیدار، آشکار، توی چشم خور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a conspicuous billboard
- تابلو آگهی نمایان (واضح و آشکار)
- conspicuous bravery
- شجاعت چشمگیر
- conspicuous folly
- حماقت فاحش
- Every time he gives money to a beggar he tries to be conspicuous.
- هر وقت پول به گدا می‌دهد سعی می‌کند دیگران بفهمند.
- Women are conspicuous by their absence in politics.
- حضور نداشتن زن‌ها در سیاست چشمگیر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conspicuous

  1. adjective obvious, easily seen
    Synonyms: apparent, clear, discernible, distinct, evident, manifest, noticeable, open-and-shut, patent, perceptible, plain, visible
    Antonyms: concealed, hidden, imperceptible, inconspicuous, obscure, secret, unnoticeable, unremarkable, unseen
  2. adjective important, prominent
    Synonyms: arresting, arrestive, blatant, celebrated, commanding, distinguished, eminent, famed, famous, flagrant, flashy, garish, glaring, glitzy, illustrious, influential, jazzy, loud, marked, notable, noted, notorious, outstanding, pointed, rank, remarkable, renowned, salient, screaming, showy, signal, splashy, stick out like sore thumb, striking, tony, well-known
    Antonyms: inconspicuous, obscure, unimportant, unknown, unremarkable

Collocations

ارجاع به لغت conspicuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conspicuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conspicuous

لغات نزدیک conspicuous

پیشنهاد بهبود معانی