آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Inordinate

ˌɪnˈɔːrdnət ɪˈnɔːdnət

معنی inordinate | جمله با inordinate

adjective

بی‌اندازه، بیش‌از‌حد، مفرط، غیر‌معتدل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

This car burns an inordinate amount of gasoline.

این اتومبیل مقدار زیادی بنزین مصرف می‌کند.

a book inordinately long

کتابی بیش از حد طولانی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inordinate

ارجاع به لغت inordinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inordinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inordinate

لغات نزدیک inordinate

پیشنهاد بهبود معانی