آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Inordinate

ˌɪnˈɔːrdnət ɪˈnɔːdnət

معنی inordinate | جمله با inordinate

adjective

بی‌اندازه، بیش‌از‌حد، مفرط، غیر‌معتدل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

This car burns an inordinate amount of gasoline.

این اتومبیل مقدار زیادی بنزین مصرف می‌کند.

a book inordinately long

کتابی بیش از حد طولانی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inordinate

ارجاع به لغت inordinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inordinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inordinate

لغات نزدیک inordinate

پیشنهاد بهبود معانی