بیاندازه، بیشازحد، مفرط، غیرمعتدل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This car burns an inordinate amount of gasoline.
این اتومبیل مقدار زیادی بنزین مصرف میکند.
a book inordinately long
کتابی بیش از حد طولانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inordinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inordinate