Inorganic

ˌɪnɔːrˈɡænɪk ˌɪnɔːˈɡænɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیرآلی، کانی، معدنی، جامد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inorganic

  1. adjective not organic
    Synonyms: dead, extinct, inanimate, lifeless, manmade, mineral, not living, not natural
    Antonyms: organic

Collocations

ارجاع به لغت inorganic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inorganic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inorganic

لغات نزدیک inorganic

پیشنهاد بهبود معانی