فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Organic

ɔːrˈɡænɪk ɔːˈɡænɪk

صفت تفضیلی:

more organic

صفت عالی:

most organic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

(مواد خوراکی) به‌دست آمده از طریق طبیعی (بدون کاربرد کودهای شیمیایی و مواد مصنوعی و حشره‌کش‌ها)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Organic foods

غذاهای طبیعی (به دست آمده از طریق طبیعی)

Organic farming is better for the environment.

کشاورزی طبیعی برای محیط زیست بهتر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

organic agriculture

کشاورزی طبیعی

adjective

وابسته به اندام، اندامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the organic structure of animals and plants.

ساختار اندامی حیوانات و گیاهان.

adjective

نهادی، اساسی، بنیادی، درونی، درون‌زاد

an organic part of our bank.

یک بخش بنیادی بانک ما.

the organic union of these two religious sects.

اتحاد نهادی این دو فرقه‌ی مذهبی.

adjective

سازمان‌دار، سامان‌دار، منظم، بسامان

fit the parts and make an organic whole.

اجزا را با هم جور کن و یک‌چیز سازمان‌یافته درست کن.

adjective

شیمی آلی (دارای کربن)، وابسته به شیمی آلی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

an organic compound

ترکیب آلی

adjective

به دست آمده از سازواره‌های زنده، تنمایه‌ای، حیوانی، گیاهی

organic evolution

فرگشت تنمایه‌ای

organic pigments

رنگ‌دانه‌های حیوانی و گیاهی (رنگیزه‌های تنمایه‌ای)

adjective

حقوق وابسته به قانون اساسی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
adjective

پزشکی اندام‌گیر، عضوی (موجب یا وابسته به تغییر در ساختمان اندام)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

an organic disorder

اختلال (اندامی)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد organic

  1. adjective basic, natural
    Synonyms:
    essential fundamental original primary natural vital living animate biological inherent innate necessary elemental principal integral constitutional cellular structural biotic basal nuclear primitive plasmic anatomical amoebic live
    Antonyms:
    unnatural man-made inorganic

ارجاع به لغت organic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organic

لغات نزدیک organic

پیشنهاد بهبود معانی