صفت تفضیلی:
more organicصفت عالی:
most organicارگانیک (بدون مواد شیمیایی مصنوعی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Organic farmers focus on sustainable and chemical-free methods.
کشاورزان ارگانیک بر روشهای پایدار و بدون مواد شیمیایی تمرکز میکنند.
The market has a section dedicated to organic fruits and vegetables.
در بازار، بخشی مخصوص میوهها و سبزیجات ارگانیک وجود دارد.
Organic foods
غذاهای طبیعی (به دست آمده از طریق طبیعی)
Organic farming is better for the environment.
کشاورزی طبیعی برای محیط زیست بهتر است.
organic agriculture
کشاورزی طبیعی
آلی، ارگانیک، زیستی، حیوانی، گیاهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pond is full of organic debris from plants and animals.
برکه پر از بقایای زیستی حاصل از گیاهان و حیوانات است.
Composting helps recycle organic waste into fertilizer.
کمپوستسازی به بازیافت ضایعات حیوانی به کود کمک میکند.
organic evolution
فرگشت تنمایهای
organic pigments
رنگدانههای حیوانی و گیاهی (رنگیزههای تنمایهای)
پزشکی ارگانیک، جسمانی، فیزیکی (موجب یا وابسته به تغییر در ساختمان اندام)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The study focused on distinguishing organic from functional gastrointestinal disorders.
این مطالعه بر تمایز بین اختلالات گوارشی ارگانیک و عملکردی تمرکز داشت.
Organic heart diseases are caused by structural changes in the heart tissue.
بیماریهای فیزیکی قلب ناشی از تغییرات ساختاری در بافت قلب هستند.
an organic disorder
اختلال (اندامی)
the organic structure of animals and plants.
ساختار اندامی حیوانات و گیاهان.
طبیعی، تدریجی، خودجوش، ارگانیک
The project's success was the result of an organic collaboration among the team members.
موفقیت پروژه نتیجهی همکاری خودجوش اعضای تیم بود.
His interest in art led to an organic development of his career as a painter.
علاقهی او به هنر باعث شد که حرفهی نقاشیاش بهطور طبیعی شکل بگیرد.
کسبوکار ارگانیک (توسعه بدون خرید شرکت دیگر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کسبوکار
Our future development will be achieved by organic growth.
توسعهی آیندهی ما از طریق رشد ارگانیک محقق خواهد شد.
Startups often rely on organic growth to build a stable customer base.
استارتاپها اغلب برای ایجاد مشتری پایدار، به رشد ارگانیک تکیه میکنند.
شیمی آلی (دارای کربن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
Carbon is the fundamental element in all organic chemistry.
کربن، عنصر بنیادی در تمام شیمی آلی است.
Most fuels, like gasoline, are organic compounds.
اکثر سوختها، مانند بنزین، ترکیبات آلی هستند.
an organic compound
ترکیب آلی
بنیادی، اساسی، ذاتی، جداییناپذیر
Education is an organic element of social development.
آموزش، جزء بنیادی توسعهی اجتماعی است.
The organic structure of the theory makes it coherent and logical.
ساختار اساسی نظریه، آن را منسجم و منطقی میکند.
an organic part of our bank.
یک بخش بنیادی بانک ما.
the organic union of these two religious sects.
اتحاد نهادی این دو فرقهی مذهبی.
منظم، هماهنگ، یکپارچه، سازمانیافته
fit the parts and make an organic whole.
اجزا را با هم جور کن و یکچیز سازمانیافته درست کن.
The team functioned as an organic unit, with each member playing a vital role.
اعضای تیم بهعنوان یک واحد هماهنگ عمل میکردند و هر عضو نقش مهمی ایفا میکرد.
غذای ارگانیک
صفت تفضیلی organic در زبان انگلیسی more organic است.
صفت عالی organic در زبان انگلیسی most organic است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «organic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organic