فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Organic

ɔːrˈɡænɪk ɔːˈɡænɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more organic
  • صفت عالی:

    most organic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    (مواد خوراکی) به‌دست آمده از طریق طبیعی (بدون کاربرد کودهای شیمیایی و مواد مصنوعی و حشره‌کش‌ها)
    • - Organic foods
    • - غذاهای طبیعی (به دست آمده از طریق طبیعی)
    • - Organic farming is better for the environment.
    • - کشاورزی طبیعی برای محیط زیست بهتر است.
    • - organic agriculture
    • - کشاورزی طبیعی
  • adjective
    وابسته به اندام، اندامی
    • - the organic structure of animals and plants.
    • - ساختار اندامی حیوانات و گیاهان.
  • adjective
    نهادی، اساسی، بنیادی، درونی، درون‌زاد
    • - an organic part of our bank.
    • - یک بخش بنیادی بانک ما.
    • - the organic union of these two religious sects.
    • - اتحاد نهادی این دو فرقه‌ی مذهبی.
  • adjective
    سازمان‌دار، سامان‌دار، منظم، بسامان
    • - fit the parts and make an organic whole.
    • - اجزا را با هم جور کن و یک‌چیز سازمان‌یافته درست کن.
  • adjective
    شیمی آلی (دارای کربن)، وابسته به شیمی آلی
    • - an organic compound
    • - ترکیب آلی
  • adjective
    به دست آمده از سازواره‌های زنده، تنمایه‌ای، حیوانی، گیاهی
    • - organic evolution
    • - فرگشت تنمایه‌ای
    • - organic pigments
    • - رنگ‌دانه‌های حیوانی و گیاهی (رنگیزه‌های تنمایه‌ای)
  • adjective
    حقوق وابسته به قانون اساسی
  • adjective
    پزشکی اندام‌گیر، عضوی (موجب یا وابسته به تغییر در ساختمان اندام)
    • - an organic disorder
    • - اختلال (اندامی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد organic

  1. adjective basic, natural
    Synonyms: amoebic, anatomical, animate, basal, biological, biotic, cellular, constitutional, elemental, essential, fundamental, inherent, innate, integral, live, living, necessary, nuclear, original, plasmic, primary, prime, primitive, principal, structural, vital
    Antonyms: inorganic, man-made, unnatural

ارجاع به لغت organic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/organic

لغات نزدیک organic

پیشنهاد بهبود معانی