آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Organic

ɔːrˈɡænɪk ɔːˈɡænɪk

صفت تفضیلی:

more organic

صفت عالی:

most organic

معنی organic | جمله با organic

adjective B2

ارگانیک (بدون مواد شیمیایی مصنوعی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Organic farmers focus on sustainable and chemical-free methods.

کشاورزان ارگانیک بر روش‌های پایدار و بدون مواد شیمیایی تمرکز می‌کنند.

The market has a section dedicated to organic fruits and vegetables.

در بازار، بخشی مخصوص میوه‌ها و سبزیجات ارگانیک وجود دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Organic foods

غذاهای طبیعی (به دست آمده از طریق طبیعی)

Organic farming is better for the environment.

کشاورزی طبیعی برای محیط زیست بهتر است.

organic agriculture

کشاورزی طبیعی

adjective

آلی، ارگانیک، زیستی، حیوانی، گیاهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The pond is full of organic debris from plants and animals.

برکه پر از بقایای زیستی حاصل از گیاهان و حیوانات است.

Composting helps recycle organic waste into fertilizer.

کمپوست‌سازی به بازیافت ضایعات حیوانی به کود کمک می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

organic evolution

فرگشت تنمایه‌ای

organic pigments

رنگ‌دانه‌های حیوانی و گیاهی (رنگیزه‌های تنمایه‌ای)

adjective formal

پزشکی ارگانیک، جسمانی، فیزیکی (موجب یا وابسته به تغییر در ساختمان اندام)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The study focused on distinguishing organic from functional gastrointestinal disorders.

این مطالعه بر تمایز بین اختلالات گوارشی ارگانیک و عملکردی تمرکز داشت.

Organic heart diseases are caused by structural changes in the heart tissue.

بیماری‌های فیزیکی قلب ناشی از تغییرات ساختاری در بافت قلب هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an organic disorder

اختلال (اندامی)

the organic structure of animals and plants.

ساختار اندامی حیوانات و گیاهان.

adjective

طبیعی، تدریجی، خودجوش، ارگانیک

The project's success was the result of an organic collaboration among the team members.

موفقیت پروژه نتیجه‌ی همکاری خودجوش اعضای تیم بود.

His interest in art led to an organic development of his career as a painter.

علاقه‌ی او به هنر باعث شد که حرفه‌ی نقاشی‌اش به‌طور طبیعی شکل بگیرد.

adjective

کسب‌وکار ارگانیک (توسعه بدون خرید شرکت دیگر)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

مشاهده

Our future development will be achieved by organic growth.

توسعه‌ی آینده‌ی ما از طریق رشد ارگانیک محقق خواهد شد.

Startups often rely on organic growth to build a stable customer base.

استارتاپ‌ها اغلب برای ایجاد مشتری پایدار، به رشد ارگانیک تکیه می‌کنند.

adjective

شیمی آلی (دارای کربن)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

Carbon is the fundamental element in all organic chemistry.

کربن، عنصر بنیادی در تمام شیمی آلی است.

Most fuels, like gasoline, are organic compounds.

اکثر سوخت‌ها، مانند بنزین، ترکیبات آلی هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an organic compound

ترکیب آلی

adjective

بنیادی، اساسی، ذاتی، جدایی‌ناپذیر

Education is an organic element of social development.

آموزش، جزء بنیادی توسعه‌ی اجتماعی است.

The organic structure of the theory makes it coherent and logical.

ساختار اساسی نظریه، آن را منسجم و منطقی می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an organic part of our bank.

یک بخش بنیادی بانک ما.

the organic union of these two religious sects.

اتحاد نهادی این دو فرقه‌ی مذهبی.

adjective

منظم، هماهنگ، یکپارچه، سازمان‌یافته

fit the parts and make an organic whole.

اجزا را با هم جور کن و یک‌چیز سازمان‌یافته درست کن.

The team functioned as an organic unit, with each member playing a vital role.

اعضای تیم به‌عنوان یک واحد هماهنگ عمل می‌کردند و هر عضو نقش مهمی ایفا می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد organic

  1. adjective living
    Synonyms:
    alive animate live biotic plasmic protoplasmic cellular nuclear amoebic amoeboid vacuolated vacuolar
  1. adjective naturally grown
    Synonyms:
    natural unadulterated nonchemical without additives
  1. adjective organized

Collocations

organic food

غذای ارگانیک

سوال‌های رایج organic

صفت تفضیلی organic چی میشه؟

صفت تفضیلی organic در زبان انگلیسی more organic است.

صفت عالی organic چی میشه؟

صفت عالی organic در زبان انگلیسی most organic است.

ارجاع به لغت organic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organic

لغات نزدیک organic

پیشنهاد بهبود معانی