فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Structural

ˈstrʌktʃrəl ˈstrʌktʃrəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

ساختمانی، وابسته به ساختمان، وابسته به بنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

structural complexity

پیچیدگی ساختاری

structural steel

تیر فولادی ساختمان (ساختمانی)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Chehel-sotoon is still structurally sound.

چهل ستون هنوز از نظر ساختمانی محکم است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد structural

  1. adjective relating to or concerned with the morphology of plants and animals
    Synonyms:
    anatomical morphological anatomic basic organic formative morphologic fundamental architectural formational constructural skeletal tectonic formalistic geomorphological geomorphologic geotectonic
    Antonyms:
    chaotic unorganized tangled

لغات هم‌خانواده structural

ارجاع به لغت structural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «structural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/structural

لغات نزدیک structural

پیشنهاد بهبود معانی