فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Restructuring

ˌriːˈstrʌktʃərɪŋ ˌriːˈstrʌktʃrɪŋ

گذشته‌ی ساده:

restructured

شکل سوم:

restructured

سوم‌شخص مفرد:

restructures

شکل جمع:

restructurings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

(شرکت و سازمان و فعالیت اقتصادی و غیره) تجدید ساختار، ساختاردهی مجدد، بازسازی

The company underwent restructuring and 1,500 workers lost their jobs.

تجدید ساختار در این شرکت اِعمال شد و ۱۵۰۰ کارگر بیکار شدند.

a major restructuring

بازسازی بزرگ

noun countable uncountable

(امور مالی) تجدید ساختار (بدهی)، اقدام به بازپرداخت بدهی به روشی متفاوت یا در زمانی دیرتر از آنچه در ابتدا توافق شده است

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Bankruptcy beckons if the company fails to agree a restructuring of its debts.

در صورتی که شرکت نتواند با اصلاح ساختار بدهی‌های خود موافقت کند، ورشکستگی اتفاق می‌افتد.

Thanks to a financial restructuring and new management, it has returned to profit.

به لطف تجدید ساختار مالی و مدیریت جدید، شرکت دوباره سودده شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده restructuring

ارجاع به لغت restructuring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restructuring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restructuring

لغات نزدیک restructuring

پیشنهاد بهبود معانی