آخرین به‌روزرسانی:

Formative

ˈfɔːrmət̬ɪv ˈfɔːmətɪv

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

تشکیل‌دهنده، درست‌کننده، ترکیب‌کننده، سازنده، شکل‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

during those formative childhood years

طی آن سال‌های شکل‌دهنده‌ی (دیس‌بخش) کودکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formative

  1. adjective influential, impressionable
    Synonyms:
    sensitive susceptible impressionable pliant malleable moldable shaping developmental determinative impressible
    Antonyms:
    noninfluential destructive

ارجاع به لغت formative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/formative

لغات نزدیک formative

پیشنهاد بهبود معانی