صفت تفضیلی:
more sensitiveصفت عالی:
most sensitiveحساس، نفوذپذیر، دارای حساسیت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sensitive issue
موضوع حساس
sensitive to allergenic plants
دارای حساسیت نسبت به گیاهان آلرژیزا
sensitive about the suffering of the poor
حساس نسبت به رنج فقیران
sensitive nerves
اعصاب حسی
a sensitive experience
تجربهای احساسبرانگیز
a sensitive ear
گوش حساس
The area around the wound is still very sensitive.
ناحیهی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.
sensitive to moisture
آسیبپذیر در رطوبت
She is very sensitive about her heavy weight.
او دربارهی وزن زیادش بسیار زودرنج است.
She is sensitive to eggs.
او به تخممرغ حساسیت دارد.
a sensitive poet
یک شاعر خوشطبع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sensitive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sensitive