Supersensitive

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
فوق‌العاده حساس، حساس‌شده، حساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supersensitive

  1. adjective Having an allergy or peculiar or excessive susceptibility (especially to a specific factor)
    Synonyms: allergic, hypersensitive, hypersensitized, hypersensitised, sensitized, sensitised, supersensitized, supersensitised

ارجاع به لغت supersensitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supersensitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supersensitive

لغات نزدیک supersensitive

پیشنهاد بهبود معانی