آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ آبان ۱۴۰۴

    Allergic

    əˈlɜrːdʒɪk əˈlɜːdʒɪk

    معنی allergic | جمله با allergic

    adjective

    وابسته به حساسیت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده
    adjective

    مبتلا به آلرژی، آزیری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    adjective

    (گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به

    allergic to study

    بیزار از مطالعه

    to be allergic to

    حساسیت داشتن به

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد allergic

    1. adjective having a reaction to food, material, etc.
      Synonyms:
      sensitive susceptible affected sensitized hypersensitive averse to immune sensitive dyspathetic

    سوال‌های رایج allergic

    معنی allergic به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «allergic» در زبان فارسی به «آلرژیک» یا «دچار آلرژی» ترجمه می‌شود.

    این واژه معمولاً برای توصیف حالتی به کار می‌رود که در آن بدن نسبت به ماده‌ای خاص واکنشی غیرعادی و اغلب شدید نشان می‌دهد. آلرژی نوعی پاسخ بیش‌فعال دستگاه ایمنی است؛ یعنی سیستم دفاعی بدن به موادی که در حالت طبیعی بی‌ضرر هستند (مانند گرده‌ی گل، گرد و غبار، یا برخی خوراکی‌ها)، به اشتباه واکنش می‌دهد و نشانه‌هایی مانند عطسه، خارش، تورم یا تنگی نفس ایجاد می‌کند.

    از نظر علمی، فرد آلرژیک در تماس با ماده‌ی حساسیت‌زا (allergen) دچار واکنشی می‌شود که نتیجه‌ی آزاد شدن موادی به نام هیستامین در بدن است. این مواد باعث بروز علائمی مانند قرمزی پوست، اشک‌ریزش، گرفتگی بینی یا کهیر می‌شوند. آلرژی می‌تواند خفیف و گذرا باشد یا در موارد شدید، به حالتی خطرناک به نام «آنافیلاکسی» (anaphylaxis) منجر شود که نیازمند درمان فوری است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که استعداد آلرژی در برخی خانواده‌ها بیشتر است و عوامل ژنتیکی، محیطی و سبک زندگی در بروز آن نقش دارند.

    کاربرد کلمه‌ی «allergic» تنها محدود به توصیف وضعیت جسمی نیست. در زبان روزمره، از آن به‌صورت استعاری نیز استفاده می‌شود. مثلاً وقتی کسی بگوید “I’m allergic to lies” (من نسبت به دروغ آلرژی دارم)، منظورش این است که از دروغ بیزار است یا نمی‌تواند آن را تحمل کند. این کاربرد مجازی، شدت نارضایتی یا حساسیت شخص نسبت به چیزی را به‌خوبی منتقل می‌کند. به همین دلیل، «allergic» در گفتار روزمره و حتی در متون ادبی، ابزاری مؤثر برای بیان احساسات شدید و غیرقابل تحمل به شمار می‌رود.

    در زندگی روزمره، تشخیص و کنترل آلرژی اهمیت زیادی دارد. پزشکان معمولاً با آزمایش‌های پوستی یا خونی نوع ماده‌ی حساسیت‌زا را شناسایی می‌کنند و سپس توصیه‌هایی برای پیشگیری یا درمان ارائه می‌دهند. استفاده از داروهای ضد‌هیستامین، پرهیز از مواد آلرژن، و در موارد خاص، انجام درمان‌های ایمنی‌درمانی (immunotherapy) از روش‌های رایج کنترل آلرژی هستند. آگاهی از وضعیت آلرژیک بدن به افراد کمک می‌کند تا محیط و تغذیه‌ی خود را بهتر مدیریت کنند و کیفیت زندگی بالاتری داشته باشند.

    در نگاهی گسترده‌تر، واژه‌ی «allergic» نمادی از شکنندگی و حساسیت انسان در برابر محیط پیرامون است. همان‌طور که بدن در برابر مواد بی‌ضرر ممکن است واکنش نشان دهد، ذهن و احساسات انسان نیز گاه نسبت به شرایط خاص حساس می‌شوند. از این منظر، آلرژی نه‌تنها یک پدیده‌ی زیستی، بلکه استعاره‌ای از رابطه‌ی پیچیده‌ی انسان با دنیای اطراف اوست — رابطه‌ای که میان سازگاری و واکنش، پیوسته در حال تغییر و توازن است.

    ارجاع به لغت allergic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «allergic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allergic

    لغات نزدیک allergic

    • - allergen
    • - allergenic
    • - allergic
    • - allergist
    • - allergy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.