(بهگونهای که از ناراحت شدن مردم جلوگیری کند) با حساسیت، با احتیاط زیاد، بهطور سنجیده
She handled the matter sensitively.
او با حساسیت موضوع را بررسی کرد.
This is a very delicate situation and it needs to be handled sensitively.
این وضعیت بسیار حساس است و باید با حساسیت با آن برخورد شود.
(به گونهای که درک هنر و موسیقی و ادبیات و غیره و توانایی بیان شخص از طریق آنها را نشان دهد) با خوشطبعی، بهطور پُراحساس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was beautifully written and sensitively directed.
فیلمنامهی این فیلم به زیبایی نوشته شده بود و این فیلم با خوشطبعی کارگردانی شده بود.
He writes sensitively.
او بهطور پُراحساس مینویسد.
(به گونهای که به سرعت تغییرات جزئی یا سیگنالها یا تأثیرات را تشخیص دهد یا به آنها پاسخ دهد) بهطور حساس، با حساسیت
Plants respond sensitively to the environment.
گیاهان بهطور حساس به محیط واکنش نشان میدهند.
Muscles respond sensitively to this electric current.
ماهیچهها با حساسیت به این جریان الکتریکی واکنش نشان میدهند.
(به گونهای که نشان میدهد کسی بهراحتی ناراحت میشود) بهطور حساس، از روی زودرنجی، از روی رنجیدگی، بهطور نازکنارنجی
Maybe I'm reacting too sensitively.
شاید من خیلی از روی زودرنجی واکنش نشان میدهم.
She worried that she might have reacted too sensitively.
نگران بود که مبادا بهطور بیشازحد حساس واکنش نشان داده باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sensitively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sensitively