با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Altogether

ˌɒːltəˈɡeðər ˌɔːltəˈɡeðə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
جمعاً، درمجموع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- My father wrote thirty books altogether.
- پدرم جمعاً سی کتاب نوشت.
- The project cost $10,000 altogether.
- این پروژه درمجموع ۱۰۰۰۰ دلار هزینه داشته است.
adverb B2
کاملاً
- He is altogether wrong.
- او کاملاً در اشتباه است.
- This is altogether different from what I expected.
- این با آنچه انتظار داشتم، کاملاً فرق دارد.
adverb B1
روی‌هم‌رفته
- The trip altogether was a great success.
- سفر روی‌هم‌رفته بسیار موفقیت‌آمیز بود.
- Altogether, his actions showed a lack of consideration for others.
- روی‌هم‌رفته، اعمال او نشان‌دهنده‌ی بی‌توجهی او به دیگران بود.
noun informal
لخت (پیش از the می‌آید)
- The artist captured the model's beauty by painting her in the altogether.
- این هنرمند زیبایی مدل را با نقاشی کردن او به‌طور لخت به تصویر کشید.
- She strutted down the runway wearing the altogether.
- وقتی که لخت بود، از سکو پایین آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد altogether

  1. adverb as a whole
    Synonyms: all, all in all, all things considered, all told, bodily, by and large, collectively, conjointly, en masse, everything considered, everything included, for the most part, generally, in all, in sum, in toto, on the whole, taken together
    Antonyms: partly
  2. adverb completely
    Synonyms: absolutely, fully, perfectly, quite, thoroughly, totally, utterly, well, wholly
    Antonyms: incompletely

ارجاع به لغت altogether

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «altogether» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/altogether

لغات نزدیک altogether

پیشنهاد بهبود معانی