با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Altogether

ˌɒːltəˈɡeðər ˌɔːltəˈɡeðə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B1
    روی هم رفته، کاملاً، تماماً، یکسره، تماماً، همگی، منصفاً، با هم، از همه جهت
    • - He is altogether wrong.
    • - او کاملاً در اشتباه است.
    • - This is altogether different from what I expected.
    • - این با آنچه انتظار داشتم، کلاً فرق دارد.
    • - My father wrote thirty books altogether.
    • - پدرم جمعاً سی کتاب نوشت.
    • - The trip altogether was a great success.
    • - سفر روی‌هم‌رفته بسیار موفقیت‌آمیز بود.
  • noun
    (به همراه the استفاده می‌شود) مجموع
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد altogether

  1. adverb as a whole
    Synonyms: all, all in all, all things considered, all told, bodily, by and large, collectively, conjointly, en masse, everything considered, everything included, for the most part, generally, in all, in sum, in toto, on the whole, taken together
    Antonyms: partly
  2. adverb completely
    Synonyms: absolutely, fully, perfectly, quite, thoroughly, totally, utterly, well, wholly
    Antonyms: incompletely

ارجاع به لغت altogether

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «altogether» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/altogether

لغات نزدیک altogether

پیشنهاد بهبود معانی